قطعه ای از حماسه؛
چه کسی گفته که زینب به اسیری رفته
او امیر آمده و... هم چو امیری رفته
استوار است و چنان مادر پیری رفته
خسته او نیست، اگر راه کثیری رفته
فاتح آن است که در معرکه او را دارد ...
جمادی الاول _ دی / ۱۳۹۵
قطعه ای از حماسه؛
چه کسی گفته که زینب به اسیری رفته
او امیر آمده و... هم چو امیری رفته
استوار است و چنان مادر پیری رفته
خسته او نیست، اگر راه کثیری رفته
فاتح آن است که در معرکه او را دارد ...
جمادی الاول _ دی / ۱۳۹۵
عزیزشان بمیرد تا چهل شبانه روز ریش و احشاء خود را بلند می کنند! و مشکی پوش اند...
اهل بیت پیامبر که عزیز هستی اند و خداوند.
اندیشه و پیام "اسارت" کجا باید بیان بشود؟؟
دیشب مزار شهدا؛
بوی گلاب و اسپند باهم آمیخته شده بود
تمییز دادن از هم مشکل بود!
دشت و گودال؛
پر بود از بوی دود و عطر حسین
زینب
به سختی تو را پیدا کرد...
گفت و ساکت که شد؛
بند دلم باز شد و گفتم: اگر این ها نبودند، امروز داعش و اعوان و انصارش باید کنار پدر و مادر و خانه تو منزل کرده بودند! طاقت نیاورد و نرسیده به مقصد پیاده شد
نمی دانم ممکن بود بعد از آن کار دست خودم و خودش بدهم.
لبریز عشق عازم شامات می شود
"حجت" فدای عمه سادات می شود
"راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست"