راستش را بخواهی...
در دوستی و انتساب هایم، انتظاری ندارم
اما
"کار" که می رسد... انتظار دارم
باشی.
راستش را بخواهی...
در دوستی و انتساب هایم، انتظاری ندارم
اما
"کار" که می رسد... انتظار دارم
باشی.
چه می کنی؟
هر که را می بینی با نوعی بدبختی دارد "حال" می کند!
چه می کنی، طوری زندگی می کنی که انگار حالا حالاها هستی؛
درازترین شب سال که نه
طولانی ترین شب تاریخ و چلّه انسان کامل بود
که "یک" شب تا صبح دهم
طومار انسان و تمدنش را تا "ابد"، به هم پیچیدند؛
که
"یلدایمان" حسین است
تمام گیر زندگی مان
به خاطر این بود... و شاید... خواهد بود
که از
" خود "
نگذشتیم و نمی گذریم...