ای کاش! آدم نمی خورد آن گندم را
چقدر دلم
برای بهشت تنگ شده است...
خدایا! به من بیاموز
چگونه از نعمت زبان استفاده کنم
و چگونه بیاندیشم
که من!
تا همیشه نمی دانم.
که آن ها که فهمیده اند، پا به عرصه وجود گذاشته اند.
افتاده به کارم گره از دست گناهان
زندانی خود گشته ام و راه رها نیست
درمان گرفتار فقط ذکر حسین است
جز گوشه ایوان حرم خانه ما نیست ...
شعبان / ۱۳۹۵
درد داریم و مدد از دم قرآن داریم
عرض حاجت به در شاه خراسان داریم [جمادی الثانی / ۱۳۹۵]
بنفسی أنت و أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی
وقفمان کنید...
مثل تابستان ابری بغض خود را خورده ام
می رسد فصلی که من هم عقده ام را وا کنم
مرداد/ ۱۳۹۵