غریبِ قریب بودم
اشک شدم
آب شدم
...
چکیدم
!
دیدم!
ناگهان می سوزم
فهمیدم
کار "شمع" را می کنم...؛؛
سوختم.
غریبِ قریب بودم
اشک شدم
آب شدم
...
چکیدم
!
دیدم!
ناگهان می سوزم
فهمیدم
کار "شمع" را می کنم...؛؛
سوختم.
چقدر عوضی گرفتم همه چیز را
چقدر عوضی می بینم
.
.
دائم عوض می شوی ای "من"
خیلی عوض شده ام...
فقط روی سر خودم داد می زنم... غُر می زنم؛
آن هایی که همیشه "شاد" هستند
و یا
در شادی مدام به سر می برند _ یا به دنبال آن هستند،
هرگز طعم [معرفت] را نخواهند چشید؛
+ معرفت "نشاط" افزاست.
پرورگارا
من را به خاطر لحظاتی که دیگران را دعوت به خویش کرده ام، عفو بفرما؛
و محبوبیتی که در بین دیگران به من اعطا فرموده ای _ کمک فرما تا با تکبر و خودخواهی و حب نفس آلوده اش نسازم.
الهی آمین.
اگر دین و ایمانمان قابل سنجیدن است!
برای سنجش؛
آن را در بُرد شخصیتی خودمان در جامعه و پیرامون خود جستجو کنیم...
و الا مانند بعضی از جماعت به اصطلاح مذهبی_که ممکن است در لباس دین هم باشند...لاف می زنیم؛
و لاجرم کسی از این تاثیرگذاری برخوردار است که،
عمق رابطه اش با خداوند بیشتر باشد؛
وسلام بر روح الله خمینی...؛